اسید روی زخم
✍️عباس عبدی
ماجرای جانکاه انفجار معدن طبس برای افکار عمومی و دولت با مرگ ۵۰ معدنکار و پرداخت حق و حقوق و تحویل کلید خانه و رسیدگیهای بعدی شاید خاتمه یافته تلقی شود. در حالی که برای بازماندگان و همسران و فرزندان آنان چنین نیست و شاید در میانه و حتی آغاز ماجرا باشد.
این آغازی است از دردهای جدید برای زنان و کودکان این جامعه که در پیچ و خم قوانین و مقرراتی که موجود است و تناسبی با وضعیت جامعه ندارد، و اغلب مسئولین هم زحمت فکر کردن آن را به خود نمیدهد و در بند این مشکل هم نیستند.
برای توضیح بیشتر باید به گزارش خوب خانم مرزوقی همکار روزنامهنگار در فرهیختگان از مسأله حضانت فرزندان بجا مانده از کارگرانی بپردازیم که در معدن طبس جان به جان آفرین تسلیم کردند. مسألهای که برای بازماندگان، بدتر از ریختن اسید روی زخم ایجاد شده از مرگ پدران و همسرانشان است.
از قول یکی از زنانی که همسرش را از دست داده نوشته است که: «پدربزرگهایی که اصلا نمیدانستند ما با چه سختی این بچهها را بزرگ کردیم، حالا بهخاطر پرداختیها، کمکهزینهها و دیه و مستمری میخواهند بچههایمان را بگیرند»
یکی از همسران این معدنکاران میگفت که پدربزرگ پدری، فرزندان یک معدنکار، نوهها را از عروسش گرفته است. پدر همسر مرحوم خودش هم در تلاش است تا پسر ۱۴ سالهاش را بگیرد و عموها هم جداگانه در تلاشند تا سرپرستی را از او بگیرند.
یکی دیگر میگفت که مسئولان استانی چیزی دستشان نیست. شما صدایمان را به مسئولانی برسانید که میتوانند مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنند.
«پدربزرگهایی که اصلا نمیدانستند ما با چه سختی این بچهها را بزرگ کردیم، حالا بهخاطر پرداختیها، کمکهزینهها و دیه و مستمری میخواهند بچههایمان را بگیرند. به رفتوآمدم گیر میدهند. مگر آنها پسرم را بیشتر از خودم دوست دارند؟»/اعتماد