همسر زهرا شجاعی شکوفایی استعدادهای زنان ایرانی و مسلمان را منوط به رفع موانع می داند.
دکتر مرادعلی توانا در گفتگو با خبرنگار غیرمحرمانه گفت : به جای آن که ما اعلام کنیم که زنان ما استعداد دارند باید موانع را برداریم.
وی در حاشیه جلسه زهرا شجاعی به مثابه رجل سیاسی کفت : به جای آن که ما تاکید کنیم که زنان ما استعداد دارند باید موانع را از سر راه آنها برداریم.
به قول علما وقتی پدیده ای می خواهیم به وجود بیاد باید مانع مفقود باشد مقتضی موجود باشد.
وقتی یک چوب کبریت مرطوب است رطوبت مانع است و دیگر مقتضی آنکه آتش بگیرد نیست.
یا یک هیزم اگر نفت نباشد آتش نمی گیرد.
در مورد زنان البته هر انسان و هر موجودی همینطور است اما در رابطه با زنان مانع وجود دارد. هر چقدر که شما بگویید زنان ما استعداد دارند؛ زنان ما باید در تمام رشته ها تحصیل کنند؛ باید حقوق مساوی داشته باشند؛ تا زمانی که این مانع برطرف نشود به جایی نمی رسیم.
تجربه شخصی من این است که در زندگی خودم همیشه سعی کردم اول موانع را بردارم .
این دکتر رشته فقه ادامه داد: در همان روزهای آغازین زندگی مشترک ما که مقارن بود با پیروزی انقلاب اسلامی یک روز نشستیم با حاج خانم صحبت کردیم.
من به ایشان گفتم که این انقلاب پیروز شده و احتیاج به نیروی انسانی دارد. شما باید به عنوان یک فعال اجتماعی؛ نه کارمند دولت، نه پول، نه پست ؛ به عنوان یک فعال اجتماعی فعالیت کنید.
برای این که خیالت راحت باشد من از تمام حقوقی که به گردنت دارم گذشتم؛ اگر حقی به گردنت دارم، یعنی از طرف من خیالت راحت باشد.
توانا که همسر یکی از دو زنی است که در طول حکومت جمهوری اسلامی شرایط داوطلبی ریاست جمهوری را به عنوان یک رجل سیاسی داشتند؛ توجه داد: وقتی که مردان انواع و اقسام تکالیف را به عهده زنان می گذارند خود خانم ها هم به جهت این که زندگی شان را دوست دارند وقتشان را برای خانه ، برای فرزند، برای همسر تخصیص می دهند؛ خب دیگر استعدادهایشان در زمینه های دیگر شکوفا نمی شود!
البته ما نفی نمی کنیم و می دانیم که فرزند داری را یک مادر بهتر از پدر می تواند انجام دهد اما وقتی که ما او را مقید می کنیم از شکوفایی استعدادهایش بازمی ماند.
وی برای توضیح بیشتر، مثال آورد: مثلا وقتی که من را برای رفع اختلافات خانوادگی دعوت می کنند از آقا میپرسم مشکل خانومت چیه؟
می گوید من از سرکار یا از اداره « یعنی معلومه تحصیل هم کرده» رفتم خانه می بینم که روی دسته مبل خاک نشسته می پرسم این چیه؟! …. آقا من ازدواج کردم …..
می پرسم مگر شما کارگر استخدام کردی؟
من حتی وقتی فامیل خودم بیمار بود خانمش بیمار بود و یک اختلاف خانوادگی داشتند زنگ میزدم می پرسیدم حالتون خوبه؟ خانم چطورند؟
درباره اختلافاتی که من در جریان بودم می پرسیدم می گفت: این خانم بدتر شده، اصلا دیوانه است!
پرسیدم مگر چه شده؟
پاسخ دادند من رفته ام خانه دیدم خانه را جارو نکرده!
گفتم مگر تو کارگر استخدام کردی؟ میدانی که تو اصلا حق نداری که از خانمت هیچ کاری بخواهی؟
گفت حاج آقا این حرف ها چیه؟ پس زندگی مشترک به چه دردی میخوره؟
گفتم برو کارگر بگیر! اگر میخواهی خانه ات تمییز باشد کارگر بگیر. همسر تکلیفی ندارد.
توانا تاکید کرد: این ها به قوم دیگرند! وقتی در یک جمع خانوادگی راجع به حقوق زنان صحبت می کنم آن فامیل من می گوید حاج آقا ما اینطوری تربیت شدیم نگوئید زندگی ما به هم میخوره.
نویسنده کتاب مدرنیته و پست مدرن تصریح کرد: یعنی امر و نهی و دیکتاتوری !
ببینید اینها مانع است.
وی در ادامه گفت: تمام اینها که گفتم علم فقهی من است. من از خودم نگفتم.
دکتر توانا در پاسخ به این سوال که آیا خانواده از روش فکری ایشان حمایت می کردند یا خیر گفت: من خوشبختانه در خانه ای بزرگ شدم که روابط پدر و مادرم خیلی صمیمی بود و زندگی شان مبتنی بر یکرنگی و صداقت بود.
نه مادرم دنبال این بود که منافع خودش را دنبال کند و نه پدرم.
پدر من روز مزد بود غروب که میشد تمام آنچه را که مزد میگرفت در اختیار مادرم قرار میداد.
در قدیم سیگارهای اشنو ۵ ریال بود . با اجازه مادرم میگفت من ۵ زار برمی دارم برای سیگار.
این حرف های من معنی اش این نیست که پدرم مرد مظلوم و بی دست و پایی بود. نه اینطور هم نبود.
توانا رو کرد به سمت خانم و آقایی که در نزدیکی ما ایستاده بودند و گفت: خواهر من که الان اینجا ایستاده اند شوهرشان فرهنگی بود الان بازنشسته است خودشان هم خانه دار هستند براساس همان تربیت خانوادگی ۲ تا پسر دارد یک دختر؛ یک پسر دکتر مهندس است یک پسرش دکتر پزشک است و دخترش هم پزشک فوق تخصص است.
رابطه خواهرم با شوهرش با رابطه مادر و پدرم مشابه است.
اینها تاثیر می گذارد ما تربیت شده آنها بودیم ضمن این که من فقه خواندم حدیث می خوانم روایت می خوانم می بینم پدر و مادر من دقیقا براساس همان فقه واقعی زندگی می کردند .
ما باید بیطرفانه برویم سراغ دین ببینم دین چه می گوید.
پیامبر خاتم می فرماید کریم ترین مردان کسانی هستند که زنان خود را کریم و بزرگوار می دانند ملاک من برای دوست برای فامیل و حتی برای خودم اینست که ببینیم اگر کسی برای زن کرامت قائل است این معلوم است یک انسان کریمی است اگر زن را تحقیر کند نه!
الان بعضی از دوستان می گویند همسر ما رفته مسافرت یا رفته خانه پدرش؛ آقا ما داریم یک نفس راحت می کشیم.
می پرسم مگر ممکنه من که همسرم فوت کرده داغ دائمی توی دل من است.
من که همسرم فوت کرده داغ دائمی توی دل من است.
من عقل حتی روزی که هر دو سر کار می رفتیم صبح همدیگر را دیده بودیم از هم خداحافظی کرده بودیم بعد از ظهر هر کدام زودتر رسیده بودیم چشممان به در بود که او الان می آید؟
حالا که دیگر سفر دائمی کرده ببینید من در چه حالی هستم!
علاقه عجیبی که او به من داشت من هم به همان اندازه به او علاقمند بودم.
این سخنان را در حالی گفت که زبان بدن و خطوط چهره موید صداقت این گفتار بود و عشق مثل همیشه روشنی بخش بود هم برای هر دو همسر و هم برای خانواده و هم برای کشور.